گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
علوم اسلامی
جلد اول
درس هفتم

بخش تصديقات قضايا


از اينجا بحث " تصديقات " آغاز می‏شود . اول بايد قضيه را تعريف‏
كنيم و سپس به تقسيم قضايا بپردازيم و آنگاه احكام قضايا را ذكر كنيم .
پس در سه مرحله بايد كار كنيم : تعريف . تقسيم . احكام .
برای اين كه قضيه را تعريف كنيم مقدمه‏ای بايد ذكر كنيم كه مربوط به‏
الفاظ است :
گر چه منطق سروكارش با معانی و ادراكات ذهنيه است و مستقيما كاری با
الفاظ ندارد ( بر خلاف نحو و صرف كه سروكارشان مستقيما با الفاظ است )
و هر گونه تعريف يا تقسيم يا بيان حكمی كه می‏كند مربوط به معانی و
ادراكات است ، در عين حال گاهی منطق ناچار است به پاره‏ای تعريف و
تقسيم‏ها درباره الفاظ بپردازد .
و البته تعريف و تقسيم‏هايی هم كه منطق در الفاظ به كار می‏برد به‏
اعتبار معانی آن الفاظ است ، يعنی آن الفاظ به اعتبار
معانی خودشان به گونه‏ای تعريف می‏شوند و تقسيم‏هايی بر آنها وارد می‏شود .
در قديم معمول بود كه به نوآموزان منطق اين بيت فارسی را می‏آموختند :

منطقی در بند بحث لفظ نيست
ليك بحث لفظ او را عارضی است
در اصطلاح منطقيين هر لفظی كه برای يك معنی وضع شده باشد و مفيد معنی‏
باشد " قول " خوانده می‏شود .
عليهذا تمام الفاظی كه ما در محاورات خود به كار می‏بريم و مقاصد خود
را به يكديگر تفهيم می‏كنيم " اقوال " می‏باشد ، و اگر لفظی فاقد معنی‏
باشد آن را مهمل می‏گويند و قول خوانده نمی‏شود . مثلا لفظ " اسب " در
فارسی ، قول است زيرا نام يك حيوان خاص است ، اما لفظ " ساب " قول‏
نيست زيرا مفيد معنی نمی‏باشد .
قول بر دو قسم است : يا مفرد است يا مركب . اگر دارای دو جزء باشد و
هر جزء آن بر جزء معنی دلالت كند آن را مركب خوانند و اگر نه ، مفرد .
عليهذا لفظ " آب " مفرد است اما لفظ " آب هندوانه " مركب است‏
. يا مثلا " اندام " مفرد است اما لفظ " درشت اندام " مركب است .
مركب بر دو قسم است : يا تام است يا ناقص . مركب تام آن است كه‏
يك جمله تمام باشد ، يعنی بيان كننده يك مقصود كامل باشد به طوری كه‏
اگر به ديگری گفته شود ، او مطلبی را درك كند و به اصطلاح صحت سكوت‏
داشته باشد و حالت انتظار
باقی نماند . مثل آنكه می‏گوييم : زيد رفت . عمرو آمد . يا می‏گوييم : برو
. بيا . آيا با من می‏آيی ؟ همه اينها جمله‏های تام‏اند و مركب تام ناميده‏
می‏شوند . اما مركب ناقص بر خلاف اين است ، كلامی نيمه تمام است ،
مخاطب ، از آن معنی و مقصودی درك نمی‏كند . مثلا اگر كسی به كسی بگويد :
" آب هندوانه " و ديگر چيزی نگويد ، طرف ، از اين دو كلمه چيزی‏
نمی‏فهمد و انتظارش باقی است ، خواهد پرسيد : آب هندوانه چی چی ؟
گاهی ممكن است به اندازه يك سطر و بلكه يك صفحه كلمات پشت سر
يكديگر واقع شوند و در عين حال يك جمله تمام و يك قضيه كامل نباشد .
مثلا اگر كسی بگويد : " من امروز ساعت 8 صبح ، در حالی كه شلوار پوشيده‏
بودم ، و كت نپوشيده بودم ، و به پشت بام خانه خودمان رفته بودم ، و به‏
ساعت خود نگاه می‏كردم ، و آقای الف كه رفيق من است نيز همراه من بود .
. . " با همه اين طول و تفصيلات ، يك جمله ناقص است . زيرا مبتدايی‏
ذكر كرده بدون خبر . ولی اگر بگويد " هوا سرد است " با اينكه سه كلمه‏
بيشتر نيست ، يك جمله تمام و يك قضيه كامل است .
مركب تام نيز به نوبه خود بر دو قسم است : يا خبر است و يا انشاء .
مركب تام خبری آن است كه از واقعيتی حكايت می‏كند ، يعنی از امری كه‏
واقع شده است يا واقع خواهد شد يا در حال واقع شدن است و يا همواره‏
بوده و هست و خواهد بود خبر می‏دهد .
مثل آن كه می‏گوييم : من سال گذشته به مكه رفتم . من سال آينده در (
امتحان ) فوق ليسانس شركت می‏كنم . من اكنون مريضم . آهن در اثر حرارت‏
انبساط می‏يابد
اما مركب انشائی عبارت است از جمله‏ای كه از چيزی خبر نمی‏دهد بلكه‏
خود ، به وجود آورنده يك معنی است . مثل اين كه می‏گوييم : برو ، بيا ،
حرف نزن ، آيا با من می‏آيی ؟ . ما با اين جمله‏ها فرمان يعنی امر و نهی و
سؤال انشاء می‏كنيم و به وجود می‏آوريم بدون اينكه از چيزی خبر داده باشيم.
مركب تام خبری چون از چيزی حكايت می‏كند و خبر می‏دهد ممكن است با
آنچه از آن خبر می‏دهد مطابقت داشته باشد و ممكن است مطابقت نداشته‏
باشد . مثلا وقتی می‏گوييم من سال گذشته به مكه رفتم ، ممكن است واقعا
چنين باشد و من سال گذشته به مكه رفته باشم ، در اين صورت اين جمله‏
خبريه ، صادق است ، و ممكن است نرفته باشم و در اين صورت اين جمله ،
كاذب است .
اما مركب انشائی چون از چيزی حكايت نمی‏كند و خبر نمی‏دهد بلكه خود به‏
وجود آورنده يك معنی است ، چيزی در خارج ندارد كه با آن مطابقت داشته‏
باشد يا مطابقت نداشته باشد . از اينرو در مركب انشائی صادق بودن يا
كاذب بودن بی‏معنی است .
قضيه در اصطلاح منطقيين همان " قول مركب تام خبری " است . لهذا در
تعريف قضيه می‏گويند : " قول يحتمل الصدق والكذب " قولی است كه‏
احتمال صدق و كذب در آن راه دارد . سر اين كه می‏گوييم احتمال صدق و كذب‏
در آن راه دارد ، اين است كه اولا قولی است مركب نه مفرد ، ثانيا مركب‏
تام است نه غير تام ، ثالثا مركب تام خبری است نه انشائی ، زيرا در
قول مفرد ، و همچنين قول مركب غير تام ، و همچنين قول مركب تام انشائی،

احتمال صدق و كذب راه ندارد .
گفتيم كه منطق اولا و بالذات سروكارش با معانی است ، و ثانيا و
بالتبع سروكارش با الفاظ است .
اگر چه آنچه تاكنون گفتيم درباره قول و لفظ بود ، اما منظور اصلی ،
معانی است . هر قضيه لفظيه برابر است با يك قضيه ذهنيه و معقوله ،
يعنی همانطوری كه ما به لفظ " زيد ايستاده است " قضيه اطلاق می‏كنيم ،
به معنی اين جمله نيز كه در ذهن ما وجود دارد ، قضيه می‏گوييم . الفاظ اين‏
جمله را قضيه لفظيه ، و معانی آنها را قضيه معقوله می‏خوانند .
تا اينجا بحث ما همه مربوط بود به تعريف قضيه . اكنون می‏پردازيم به‏
تقسيم قضايا